هرکس که دارای این سه عنصر اعتقادی باشد لزوماً صهیونیست است. و در اینجا صرف یهودی بودن آن کس مطرح نیست چرا که کسانی مثل “آیزنهاور” ،”کندی” ، “ترومن” ، “ایدن” ، “جانسون” رؤسای جمهوری آمریکا اگر چه یهودی نبوده اند اما همگی صهیونیست بوده اند و …
تفاوت بین ” یهودی ” و “یهودی صهونیست” چیست؟ یک صهیونیست با سه خصیصه عمده مشخص میشود :
اعتقاد به برتری قومی و نژادی یهود ؛
کوشش برای ایجاد حکومت جهانی یهود ؛
تلاش برای بازگشت یهود به سرزمین های موعود که همان فلسطین باشد
چرچیل نیز یکی از همین افراد است که با اینکه یهودی نبوده است می گفت که من صهیونیست هستم و به این افتخار میکنم ۱
اما صهیونیست ها معتقدند و چنین تبلیغ میکنند که البته این تاکتیکی برای جذب همه یهودیان عالم است، درحالیکه در میان یهودیان جهان بطوری که در همین مقاله خواهیم گفت افراد مستضعف و به بند کشیده بدست همین صهیونیست ها فراوانند. اما در اینجا توجه به دو نکته هم ضروری است.
اولاً نام و عنوان ” صهیونیست ” چندان اهمیتی ندارد ، یعنی حتی اگر یک فرد یهودی به صراحت بگوید که صهیونیست نیست و اعتقادی به نهضت صهیونیسم ندارد ولی عملاً خود را و نژاد یهود را برتر و بالاتر از دیگران بداند و برای بازگشت به اورشلیم تلاش و تبلیغ کند و برقراری حکومت جهانی یهود را بخواهد ، این شخص در واقع یک صهیونیست است. مثلاً در زمان شاه ، یهودیانی در ایران با قیافه ای آرام و زندگی معمولی در سال مبالغ هنگفتی به اسرائیل می فرستادند تا صرف خرید اسلحه و کشتار فلسطینی ها شود. آیا می توان اینان را تنها ” یهودی ” حساب کرد و امتیازات ” اهل کتاب ” را بر آنها بار نمود ؟ این مسئله در هر مورد دیگری هم صادق است. یعنی هر کس اعتقاد به برتری نژاد سفید بر نژاد سیاه داشته باشد یک نژادپرست است ، چه خود به این مسئله اقرار کند یا آن را انکار نماید.
ثانیاً چه بسیار یهودیانی که قبل از شروع نهضت صهیونیسم و مشهور شدن این نام و عنوان عملاً و با همه وجود در جهت آن سه عنصر صهیونیستی عمل می نموده اند ۲ اینان هم حکم صهیونیست های مشهور از قبیل بگین و بن گوریون و کیسینجر و راکفلر را دارند و با این اعتبار چه بسا ، یهودیانی که قرنها قبل صهیونیست بوده اند ، قبل از اینکه حتی کلمه صهیونیسم در فرهنگ سیاسی جهان وارد شده باشد.
به همین نکته باید عمیقاً توجه کنیم و باید بدانیم که کلمات ” صهیونیست ” و ” صهیونیسم ” به این صورتی که امروزه مصطلح است بیش از یک قرن سابقه ندارد؛ در حالیکه می دانیم مقابله صاحبان این اندیشه با خود اسلام از هزار چهار صد سال پیش و از اولین روز های ابلاغ پیام حضرت محمد (ص) شروع شده است.
قرآن با اینکه ” یهود ” را صاحب کتاب می داند و در برخورد اجتماعی مسلمانان با آنها ، یهود را صاحب امتیاز های عدیده ای می کند و با اینکه این کتاب آسمانی آکنده از مقابله و عناد این قوم با پیامبران الهی و به ویژه با حضرت محمد (ص) و مسلمانان است اما جالب اینجاست که قرآن از این دسته هرگز به نام صهیونیست و یا اسامی مشابه آن ، یاد نکرده و به ذکر کلمه ” یهود ” اکتفا کرده است.
دلیل این امر در وهله نخست آن باشد که اسلام اولاً با معیار های خود به مسئله نگاه میکند و ثانیاً نه به اسم که به رسم و خصوصیات اهمیت می دهد. دلیل اسلام آن است که دین توحیدی حضرت موسی در طول قرنهای متمادی بوسیله زورمندان و چپاولگران تحریف شده و عملاً در خدمت سلطه و ستم درآمده است و بدین ترتیب چیزی که به نام دین یهود در دست است نه (کاملاً) آن مرام و مسلکی است که رسول خدا حضرت موسی برای نجات بندگان و بردگان و مستضعفین مبلغ آن بود. این مسئله حتی در مخصوص زمان حضرت محمد(ص) هم نیست ، چرا که هفصد سال قبل از آن حضرت ، ظهور و بعثت حضرت عیسی ، نشان دهنده آن بود که حکام زمان و امپراطوری های وقت ، تعالیم حضرت موسی را به نفع خود دگرگون ساخته و از پوسته ظاهری دین یهود به عنوان ابزاری جهت تحمیق توده های مردم استفاده می کردند.
نکته قابل توجه این است که ضد خدایانی که به هنگام بعثت حضرت عیسی ، لباس یهودیت به تن کرده بودند ، آن حضرت را که مبلغ همان پیام خالص توحیدی و مرامی حضرت موسی بود ، به شدیدترین وجه مورد اذیت و آزار قرار دادند و سرانجام به خیال خود وی را کشتند و بدین طریق زمینه های اجتماعی را قتل عام کردند. اما کاملاً اثبات کردند که خط توحیدی و ضد استکباری پیامبران الهی ، با آن یهودیتی که آنها مدعی آن بودند از زمین تا آسمان فاصله دارد.
این حبهه استکبار ضد مردمی که کاملاً ” به تز ” مذهب علیه مذهب ” واقف و آگاه و عامل بود به مرور دین حضرت عیسی را نیز از محتوای اصیل آن خالی کرد و با استفاده از ظاهر هر دو مذهب یهودیت و مسیحیت ، دنیا را تحت سلطه و سیتره خود درآورد.
و این وضع تا زمان ظهور پیامبر بزرگ اسلام ادامه داشت. رسول خدا پس از تشکیل هسته اولیه مسلمانان و به ویژه پس از هجرت به مدینه عملاً خود را مواجه با دو واقعیت متضاد درباره یهود می دید. واقعیت اول عبارت از همان جبهه تاریخی ای بود که ظاهر دین یهود را وسیله ای برای پیشبرد اهداف ضد خدایی و استثمارگرانه خود ساخته بودند و اما واقعیت دوم عبارت از توده های محروم و عادی یهودی بود که خود مورد سؤ استفاده این سردمداران وابسته به ابرقدرت های زمان ، قرار می گرفتند.
اسلام نیز در عمل بلافاصله مورد دسته اول قرار گرفت. اکثر جنگ های حضرت محمد (ص) یا ساخته و پرداخته قبیله های یهودی است و آنها عملاً با رسول خدا جنگیده اند و یا از خفا در به وجود آوردن جنگها و شورش ها علیه حکومت اسلامی دست داشته اند. اما در عین حال ، دین اسلام که خود را تصدیق کننده تعالیم حضرت موسی و حضرت عیسی می دانست ،توده های محروم و مظلوم و در عین حال ناآگاه یهودی و مسیحی را فراموش نکرد و آنها را با عنوان ” اهل کتاب ” شریک زندگی مسلمانان در جامعه اسلامی قرار داد.
بنابراین برخورد اسلام با دو واقعیت فوق نیز برخوردی دوگونه بود.یعنی در مقابل دسته اول ، تنها جنگ و مبارزه و شمشیر حکومت میکرد و اما در مقابل دسته دوم ارشاد و تبلیغ و بحث و راهنمایی و رافت. کسانی که با تاریخ اسلام آشنایی دارند به خوبی می دانند که یک بار پیامبر هفصد تن از آنها را در یک مجلس به شمشیر سپرد۳ و بار دیگر در مورد اسلامی رفته بود ، امام علی چنین فرمود که اگر تمامی مسلمین در برابر این ظلمی که رفته است بمیرند، حق دارند!
از این به بعد هر جا کلمه یهود را به کار می بریم مقصودمان همین افرادند والا آن یهودی که بدلیل اعتقاد به رسالت حضرت موسی و کتاب تورات یهودی است ، نه تنها مورد هیچ برخورد و تضادی نیست بلکه به عنوان یک اهل کتاب در حد و حدود خویش محترم است. حتی چند نمونه از یهودیانی را هم سراغ داریم که افراد شایسته و ارزشمندی هم بوده اند نامشان به نیکی در تاریخ فرهنگ و تمدن جهان ثبت شده و جاودان خواهد ماند؛ مثل باروخ اسپینوزا ( ۱۶۳۲-۱۶۷۷ ) فیلسوف هلندی که بقول رنان ” بزرگترین یهودیان عصر ” و در نظر ویل دورانت ” بزرگترین فلاسفه قرون جدید۴ “ است و برتراندراسل درباره ی وی می نویسد: ” اسپینوزا ، شریف ترین و دوست داشتنی ترین فلاسفه بزرگ است. از لحاظ قدرت فکری بعضی دیگر از او فراتر رفته اند اما از لحاظ اخلاقی کسی به پای او نمی رسد۵ “
و یا مخیریق در صدر اسلام که در حالیکه بزرگترین و خطرناکترین دشمن اسلام و پیامبر (ص) یهودیان بودند، ” این دانشمند یهود که مردی توانگر بود و درختان خرما بسیار داشت و رسول خدا را به نیک می شناخت ، از دینی که بدان خو گرفته بود دست بر می نمی داشت ؛ تا آنکه روز” احد ” فرا رسید و آن روز شنبه بود . پس به یهودیان گفت : به خدا قسم شما خود می دانید که یاری دادن به محمد بر شما فرض است. گفتند : امروز شنبه است. گفت : شما روز شنبه ای ندارید . وآنگاه شمشیر و سلاح خود برداشت و در احد به رسول خدا و اصحاب او پیوست و به خویشان خود وصیت کرد که اگر امروز کشته شدم دارایی من در اختیار محمد است تا هرچه خواهد در آن انجام دهد. پس جهاد کرد تا کشته شد. و بر حسب روایت رسول خدا درباره او گفت :مخیریق بهترین یهودیان است ۶ “
بنابراین ما خود را محصور و درگیر اسم گذاریها نمی کنیم و هرجا که با یهودی برخورد کردیم که با اعتقاد عمیق به برتری قومی خویش و در جهت رسیدن به حکومت جهانی ، از هیچ جرم و جنایتی خودداری نمی کند اگر چه او نام صهیونیست ندارد و او را به یهودی بودن می شناسیم ولی میان این چنین موجود خبیثی با آن یهودی با حسن نیت که کاری به کسی ندارد و آلوده این کثافت کاریهای جهان خواران نیست فرق می گذاریم اگر چه هر دو را یهودی میشناسیم.
اما در همینجاست که مسئله ” آنتی سمی تیزم ” یا ضد یهود بودن رخ مینماید که اگر آنرا نشناسیم و بدون توجه به آن از موضوع رد شویم چه بسا فریفته سیاست خود صهیونیست ها شویم و عمله بی جیره و مواجب آنها باشیم!
…
اگر تاریخ را مطالعه کنیم خواهیم دید که یهودیان در مقاطع متعددی از این تاریخ مورد قتل عامها و آزار ها و شکنجه ها و کشتار های متعدد قرارگرفته اند. این مقاطع متعدد اگرچه همه دریک وصف ( “یهود آزاری”) مشترکند اما تفاوت بسیاراساسی دارند که از جمله آنها می توان به مسائل زیر اشاره کرد.
اولاً ــ در زمان حضرت موسی و زمان های بعدی نزدیک به آن یهود آزاری را از روی فراعنه و قدرتمندان وقت به عنوان مقابله با دین توحیدی و قیام مستضعفین و سرکوبی آنها باید تلقی کرد.البته در این مورد به جای اصطلاح غلط ” یهود آزاری ” باید اصطلاح ” آزار پیروان حضرت موسی ” بکار برده شود
ثانیاً ــ در زمان های بعد که قدرت های استثمارگر در پوشش دین یهود برپا شد و با تکیه بر شیوه های خاص شروع به غارتگری سرزمین های مختلف کرد گه گاه ساکنین آن سرزمین ها برای دفاع از خود در مقابل یهودی نماها به مقابله پرداختند و نمونه هایی از آزار و اذیت آنها را به یادگار گذاشتند.
و اما مورد سوم که مهمترین بخش آنجاست که این ” یهود آزاری ” بنا به اهداف و اغراض ویژه ای از سوی خود صهیونیست ها انجام گرفته است. البته تعجب آور است که صهیونیست هایی که معتقد به برتری نژادی قوم یهودند به آزار و کشتار هم نژادان خود دست بزنند اما با توجه به اهدافی که انها از این عمل داشته اند ، در خواهیم یافت که تا چه اندازه در جهت هدفهای غایی خود عمل کرده اند.
یک مورد استفاده صهیونیست ها از اصطلاح آنتی سمی تیزم ( ضدیت با تژاد سامی که همان یهود باشد) در کتاب بسیار جالب ” دنیا و یهود ” نوشته آیت الله حاج سید محمد شیرازی ذکر شده است که آنرا نقل کرده و سپس به موارد دیگر می پردازیم. محمد هادی مدرسی در مقدمه ای که بر این کتاب نوشته است ضمن اشاره به کشتارهایی که در طول تاریخ از یهود شده است می نویسد:
یهود برای جبران آن همه زجر ها ، محفل ها و حزب ها گوناگون را تشکیل داده اند تا بوسیله آنها بتوانند انتقام آن همه فشار و سخت گیری های مردم را از ملت های ضعیف و ناتوان بگیرند….چهارمین واکنش یهود را جمله ” ضد سامی” (آنتی سمی تیزم) این دروغ بزرگ که سلاح برنده یهود شده است، تشکیل می دهد.
یهود چگونه از آن استفاده می کند؟ دستهای خرابکار یهود (صهونیست ها) بر همه جنگ های وکشمکشهای جهان اثر گذاشته است ولی مگر کسی می تواند آن را فاش کند؟ زیرا :
هنگامی که خاندان سلطنتی ( ویهودی ” ساسون ” ) تجارت مواد مخدر را به دست گرفت و مردم اضهار نارضایتی کردند یهود فریاد زدند: ضد سامی !
هنگامی که یهود جنگ های جهانی اول و دوم را برپا کردند و مردم خواستند آنها را مفتصح کنند ، یهود فریاد زدند : ضد سامی !
هنگامی که دکترهای یهودی در آمریکا میکرب سرطان را برای آزمایش به چند جوان مسیحی تزریق کردند و مردم خواستند از آن جلوگیری کنند فریاد زدند : ضد سامی!
هنگامی که میلیونر مشهور “هنری فورد” کتاب ” یهودی جهان یگانه مشکل جهان” را انتشار داد. آنقدر یهود با سلاح ضد سامی با او جنگ کردند که بلاخره مجبور شد معذرت نامه ای را که خود یهود (صهیونیست های آمریکا) نوشته بودند امضا کرده و از آنها پوزش بطلبد۷
در زمان های دور و نزدیک استثمارگران صهیونیست، هرگاه خود را محتاج به بسیج توده های ناآگاه یهودی می دیدند و یا برای اجرای نقشه های استثماری خود به سیاهی لشکری از یهودیان ساده و عادی احتیاج داشتند ، به وسائلی یهود آزاری را در جامعه محل زیست یهودیان باب کرده و خود به آن دامن میزدند. برای نمونه از کتاب تاریخ تمدن نوشته ویل دورانت می توان نمونه ای آورد که می گوید: در اسپانیای مسیحی گردانندگان دستگاه های تفتیش عقاید که یهودیان را به جرم عقیده و یهودی بودن دستگیر و شکنجه می کردند غالباً به وسیله خود یهودیان اداره میشد. این عمل صهیونیست های آن زمان شاید بدان جهت بود که قشر یهودی جامعه را در یک حالت مظلومیت و فشار قرار داده و سپس از انفجار حاصل از آن در جهت مقاصد خود استفاده کنند ، اما نمونه بارز یهود آزاری را در قرون اخیر و به هنگامی که صهیونیسم جهانی برای تشکیل دولت اسرائیل در فلسطین دنبال نیرو می گشت ، باید ببینیم. در این مرحله صهیونیست ها در هر جای دنیا که یهودی زندگی می کرد ، یهود آزاری را باب کردند تا بدین وسیله یهودیان آن مناطق را به فلسطین بکشانند و دولت اسرائیل را نشکیل دهند.
از همین جهت است که ” هرتسل ” می گوید :
” من انتی سمی تیزم (ضد یهودیت) را دقیقاً مورد رسیدگی قرار داده ام و جنبه های تاریخی آن را درک کرده ام که می خواهم از آن اعادهء حیثیت کنم. گذشته از آن من بیهودگی مبارزه با آن را دریافته ام .آنتی سمی تیزم نیرویی قوی و تاحدی ناشناخته است و به حال یهودیان مضر نمی باشد و من آنرا عامل مفیدی جهت پرورش شخصیت یهود می دانم “
البته تبلیغ یهود آزاری در شکل های مختلف و به جان هم انداختن یهودی وغیر یهودی، می توانست به عنوان جنگهای زرگری نتایج دیگری نیز از قبیل پوشاندن چهره استثماگران و جلوگیری از قیام ستمکشان یهودی وغیر یهودی داشته باشد ، اما آن زمانی که ما از آن سخن می گوئیم صهیونیست ها منظور خاصی از آن داشته اند.
این زمان از وقتی که صهیونیست ها ( در قرن نوزدهم ) به فکر تاسیس حکومت در فلسطین اسرائیل بشدت ادامه پیدا می کند. حتی به احتمال ظهور نازی ها در آلمان و شروع قتل عام یهود ( اگر چه می تواند عکس العملی استثمارگرانه صهیونیست ها باشد) بدست خود صهیونیست ها تشویق و تشدید شده بود. این امر بدان جهت بود که با در تنگنا گذاشتن یهودیان در موطنشان (در کلیه اروپا) تز ” آوارگی قوم یهود ” و ” درغربت بودن ” آنها را ثابت کنند و آنها را بالاجبار بسوی ارض موعود ( که صهیونیست ها در فکر تاسیس حکومت آن بودند) بکشانند.
گفته ناهوم گلدمن رئیس کنگره جهانی صهیونیزم بسیار روشنگر است. او میگوید : ” فقدان یهودی ستیزی به معنای کلاسیک آن ، در حالیکه برای وضع سیاسی و مادی جوامع یهودی بسیار مفید است ، اثری بسیار منفی بر حیات جاوید ما داشته است”.
از این رو برای تضمین حیات جاوید صهیونیست ها به عقیده کسانی چون ناهوم گلدمن باید یهودی ستیزی در جوامع مختلف مشخص و درعین حال ، تنها و مدافع آرمان های مشترکی که از سوی صهیونیست ها ابلاغ می شود ، نگه دارد . و وقتی چنین جوی در جوامع فروکش میکرده است صهیونیست ها خود آنرا به وجود می آورده اند چنانکه ” بن گورین” یکی از موسسین دولت غاصب اسرائیل در کتاب خاطراتش انفجار کلیسه یهودیان بغداد را از افتخارات خود محسوب داشته و هرتسل نیز ضد یهود را اولین معلم خود دانسته است.
…
نازیها در واقع برای اینکه نژادگرایی صهیونیزم توجیه و تثبیت شود و مقدمات کوچ یهودیان به فلسطین و تاسیس حکومت اسرائیل آماده گردد آنها را یکی از عمده ترین دشمنان خود بشمار آوردند.(یا به چنین سمتی کشیده شدند) و به قتل و کشتار آنها پرداختند و اگر چه در مورد تعداد کشته های یهودی بعدها از سوی صهیونیست ها مبالغه فراوانی صورت گرفت ، ولی در هر حال هزاران تن یهودی عادی و عامی و ساده را قتل عام کردند
این در حالی است که خود صهیونیست ها با نازیهای هیتلری همکاری میکردند و برای مثال در ازاء خروج چند سرمایه دار یهودی ، لیست صدها محکوم به مرگ از میان مردم فقیر و بیچاره یهودی را ، به نازی ها تسلیم می کردند و همچنین ” جودنرات” ها ( یعنی سازمان پلیسی ثروتمندان صهیونیست) در گتوی ورشو به هنگام تسلط نازیها ، در ارسال محکومین به بازداشتگاه ها ، اس اس ها را یاری می دادند . بنابراین باید نتیجه گرفت :
اولاً ـــ اسلام در قبال این مسئله روشی انتخاب کرده است که درست برعکس خواسته صهیونیست هاست. یعنی برخلاف برخی از کشور های اروپایی که فریب صهیونیست ها را خورده و به قتل و کشتار مردم عادی یهودی دست زدند و بدین طریق حرکت صهیونیزم را تسهیل کردند اسلام دینداران واقعی یهود را به عنوان ” اهل کتاب ” شناخته و با احترام در میان مسلمین راه داده است و در نهایت با این دسته مبارزه فکری و عقیدتی و ارشاد و ابلاغ کلامی نموده است. اما از سوی دیگر با قشر ضد الهی و ضد انبیاء و ضد مردمی که به عنوان یهود بر علیه دین محمدی عمل کرده اند قاطعانه مبارزه کرده و اکنون نیز جبهه گیری جمهوری اسلامی در مقابل حکومت صهیونیستی اسرائیل شاهد آن است . و به زبان دیگر ، ضدیت اسلام با یهود به معنای صهیونیستی آن بوده است نه با مردمی عادی و محروم که خود را پیرو حضرت موسی می دانند.
ثانیاً ـــ اگر چه ضدیت با یهود ( انتی سمی تیزم) ساخته و پرداخته خود صهیونیزم است اما باید در عین حال متوجه بود که جدا کردن صف ” یهود ” و ” صهیونیست” نباید این فرصا را به صهیونیست ها بدهد که در زیر پوشش یهود رفته و با این ادعا که من یهودی ام مقاصد صهیونیستی را تبلیغ کنند. البته مطابق دستورات اسلام بنا به گفته و ظواهر اشخاص باید حکم کرد و تا زمانیکه شخصی خود را یک یهودی پیرو موسی کلیم الله می داند باید قبولش داشت ، اما در عین حال باید هوشیار رود و البته بطوریکه در ابتدا نیز گفتیم مشخصه هایی که یک صهیونیست دارد و کمتر میتواند پنهانش کند، بزودی او را از یک یهودی جدا کرده و افشاء می سازد.
دنیا و یهود از آیت الله سید محمد شیرازی ص ۲۷
مانند دیسرائیلی ، روچیلد و رویتر
پس از جنگ های فراوان اسلام با یهود نوع اول
تاریخ فلسفه ویل دورانت سال ۴۵ ص ۱۴۲
تاریخ فلسفه غرب راسل سال ۴۸ ج ۳ ص ۱۴۰
تاریخ پیامبر اسلام از دکتر محمد ابراهیم آیتی سال ۵۹ ص ۳۰۵
دنیا و یهود ص ۲۸ و۲۹
منبع » vs-666.com
تهیه و گردآوری » ظهور۱۲
اين مطلب را به اشتراك بگذاريد :
نظرات شما عزیزان: